۱۳۹۰ دی ۸, پنجشنبه

دنیای این روزای من!

دلم هوس یک پنجره کرده، که برود و بنشیند لبش ونگاه کند، نه! خیره شود!، به دوردست ها، توی یک غروب بهاری با نسیمی ملایم که مورمورش میکند، آفتاب که دارد پایین میرود دستهایش را گره میکند، پاهایش را جمع میکند و گوش میسپارد، به صدای سکوت...

۱۳۹۰ آبان ۷, شنبه

خوب بشناس !

دو حالت بیشتر نداره، آدم ها وقتی همدیگر رو خوب میشناسند:
-یا یه احترام وصف نشدنی واسه طرف قایل میشن
-یا طرف از چشمشون میافته!

-قیمت؟! -ارزان!

همه ی انسانها قیمتی دارند، هر کس ارزشی دارد، بعضی ها تنهایی خود را ارزانتر میفروشند؛ به هر بهایی!!
بعضی ها با ارزش ترند، تنها میمانند!

۱۳۹۰ فروردین ۲۳, سه‌شنبه

عشق را ای کاش زبان سخن بود...

آن که می گوید دوستت می دارم
خنیاگر غمگینی ست
خنیاگر غمگینی ست
که آوازش را از دست داده است
ای کاش عشق را زبان سخن بود

هزار کاکلی شاد در چشمان توست
هزار قناری خاموش در گلوی من
عشق را ای کاش زبان سخن بود

آن که می گوید دوستت دارم
دلِ اندوهگین شبی ست
دلِ اندوهگین شبی ست
که مهتابش را می جوید
ای کاش عشق را
زبان سخن بود

هزار آفتاب خندان در خَرامِ توست
هزار ستاره ی گریان در تمنای من

عشق را ای کاش زبان سخن بود…

احـمد شاملو
خواننده: سهیل نفیسی

۱۳۸۹ اسفند ۱۸, چهارشنبه

گاهی...!

چیزهایی هست که آدم گاهی دوست دارد با تمام وجود فریادشان بزند، بعد همه بشنوند؛ همه ی دنیا، وبعد هیچکس نشنیده باشد...

۱۳۸۹ دی ۲۱, سه‌شنبه

I gotta feeling... that tonight’s gonna be a good night!!

هر از گاهی خودم هم تعجب میکنم، از میزان امید احمقانه ای که به خوب بودن آینده دارم... این همه امید که قطعا کسی از آن خبر ندارد، که پنهانش کرده ام، در عمیقترین جای قلبم؛ جایی که دست هیچ کس به آن نخواهد رسید...